فیلم 2012 را یک بار قبلا دیده بودم و از آنجا که علیرغم تعاریف مثبتی که از آن شنیده بودم، به جز جلوههای ویژه اش جذابیت خاصی برایم نداشت، در جلسه نقد و بررسی این فیلم که در دانشگاه برگزار شد شرکت کردم و اتفاقا نکات فوق العاده جالبی در رابطه با آن دستگیرم شد. البته منتقد این فیلم که خود از کارشناسان خبره نقد و بررسی فیلم و صاحب تالیف بود هم از محتوای ضعیف فیلم گفت و هزینه هنگفت 250 میلیون دلاری برای جلوههای ویژه اش و به کار گیری از 1000 متخصص جلوههای ویژه از 15 شرکت برای ساخت آن.
یکی از نکات جالب توجه در نقد و بررسی این فیلم، آرای جمعی از منتقدین امریکایی بود که شخصیت رئیس جمهور آمریکا در این فیلم را برگرفته از شخصیت روحی آقای احمدی نژاد می دانند. در این فیلم، رئیس جمهور امریکا دارای روحیه نوع دوستی بالایی است و به جای آنکه همراه دیگر قدرتمندان این کشور، سوار بر هواپیما از مهلکه ای که زمین را در استانه نابودی قرار داده است، بگریزد، ترجیح میدهد در میان مردم عادی که از نجات جان خود از این حادثه عاجزند، بماند و همراه آنان جان بدهد. و در نهایت هم در میان مردم و همانند آنها به کام مرگ فرو میرود.نکته جالب توجه دیگر که بر ساخت این فیلم توسط فراماسونرها به عنوان کارگزار صهیونیسم صحه میگذاشت، صحنه ای بود که در آن قطب مذهبی سایر ادیان ابراهیمی(مسیحیت و یهودیت) تخریب میشود و پیروان آنها در حالیکه مشغول دعا برای در امان ماندن از مشکلات پیش رو هستند همچون سایرین در فرایند تخریب زمین، نابود می شوند و به چنگال مرگ سپرده میشوند و به این ترتیب در این صحنه با ناکارامد و بی حاصل نشان دادن خداباوری و معنویت گرایی، به خوبی پنبه دین و مذهب زده میشود و در مقابل با نشان دادن کوشش جمعی از دانشمندان اختر فیزیک که به نجات تعدادی از انسانها –آن هم تنها صاحبان قدرت و ثروت- میانجامد، علم مدرن به عنوان منجی آخرالزمان معرفی میگردد.در این میان اما، در خیل نجات یافتگان تنها از یک مذهب دیده میشود و آن هم مذهب بودیسم است. نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که بودیسم، یک مکتب غیر الهی است که در برابر امپریالیسم سر تعظیم فرود میآورد و اساسا سرش در لاک خودش است و دردسر آفرین نیست، از این روست که در این فیلم، بودیسم بر سایر ادیان ابراهیمی(اسلام، مسیحیت و یهودیت) رجحان داده میشود و اگر قرار باشد در میان نجات یافتگان آخر الزمانِ خودساختهی صهیونیسم، یک دین و مسلک وجود داشته باشد، تنها بودیسم است که لیاقت این را دارد.اساسا فراماسونرها بر جدایی جدی دین از سیاست و دئیسم (خدای بازنشسته) تاکید داشته و در پی زدودن هرگونه معنویت از ساحت زندگی انسان و نشان دادن علم مدرن به عنوان حلال تمام مشکلات جامعه بشری هستند و سررشته اصلی امور را رها کرده اند. یهود، پس از حضرت سلیمان و مُلک عظیم و باشکوهی که خداوند به او عطا فرموده بود، در پی تجدید حکومتی این چنین وسیع و قدرتمند اما عاری از هرگونه معنویت برآمد. با تکیه بر علم محض میخواست ملُک سلیمان و گستردگی قلمروی خود را احیا کند و در این راه تمام جهان را به پذیرش نظم مطلوب خود وادار ساخت. این روند با شدت و ضعف در راستای اهداف آنها ادامه داشت تا اینکه با ظهور بزرگمردی به نام خمینی جرقه انقلاب اسلامیبه عنوان بزرگترین برهم زننده این نظم جهانی، زده شد و خواب خوش هژمونی عقل بر دین، و ماتریالیسم بر معنویت گرایی را بر هم زد.• در جلسه اخیر یهودشناسی از استاد عالم و گرانقدر پرسیدم: "اینکه حضرت سلیمان از خداوند مللک وسیعی میخواهد که تا به حال خدا نه به کسی داده باشد و نه بعد از او به کسی بدهد، آیا این به معنای تمامیت خواهی و انحصار طلبی حضرت سلیمان نیست و آیا نمیتوان سرچشمه تمامیت خواهی و انحصارطلبی قوم یهود را از اینجا دانست؟ استاد ضمن موشکافانه خواندن سوال من و لزوم تحقیق بیشتر برای ارائه یک پاسخ مناسب به این سوال توضیحاتی داد که تنها من از یک قسمت از آن پاسخم را گرفتم و آن، این حدیث نبوی بود: "علماء اُمّتی اَفضل من انبیاء بنی اسرائیل".• یکی از لازمههای کار علمی، پرهیز از تعصب و رعایت اخلاق و انصاف در انجام تحقیقات است از این رو استاد یهود شناسیِ ما با احراز این خصیصهی مهم، به معنای واقعی کلمه، "عالم" است.• دیروز در مرکز تحصیل علوم حوزوی برای اتباع خارجه، پیش از آنکه جلسه یهود شناسی مان برگزار شود،بیرون یکی از کلاسهای این مرکز به شنیدن صحبتهای دانشجویان، ایستاده بودم. یکی از دانشجویان داشت در مورد خلقت انسان و اهمیت دمیده شدن روح خداوند در کالبد انسان به عنوان ارزشمندترین دارایی انسان صحبت میکرد و بقیه هم به او گوش داده یا در ادامه صحبتهایش چیزی میگفتند. واقعا لذت بخش بود. در اینجا حرفی از ماتریالیسمیکه روزانه در محیطهای آکادمیک تدریس میشود و آدم را از خویشتنِ خویش دور میکند، نبود. در اینجا، علم واقعی تدریس میشد. و تاسف بار است که ما هر سال هفته ای داریم به نام هفته "وحدت حوزه و دانشگاه"، اما همچنان این دو در فضای بیگانهای نسبت به هم باقی ماندهاند.• در مطلب قبل، یک جا در مورد تشکیک در اسلامِ 85 درصد از مسلمانان به دلیل یهودی بودن کعب الاحبار نوشته بودم. این مسئله تنها از آن جهت مطرح شد که نفوذ بالای یهود در تشکیلات مسلمانان نشان داده شود نه اینکه به صرف یهودی بودن یکی از راویان اهل سنت، دین تمام پیروان آن زیرسوال رود. وگرنه واقعیت این است که باید در تدین 100 درصد مسلمانان تشکیک نمود. همین غیبتی که در ردیف فحشا و قتل در روایتمان از آن یاد شده، چقدر در مکالمات و محاورات ما پرکاربرد است؟
!• در فیلم 2012 تنها قطب مذهبی مسلمانان –کعبه- تخریب نمی شود. علت آن را هم اینجا میتوانید ببینید.
• دوستی در پست قبل، شیطان را فاقد یک وجود مستقل دانسته و جایگاه او را همچون خداوند، در وجود انسان دانسته است. ضمن احترام به این دوست عزیز، مخالفت خودم را با این دیدگاه اعلام میدارم.
***صهیون پژوه: این مطلب خواندنی،از وب گرانسنگ و متین سیاسی نوشته های یک دختر دانشجو نقل شد. البته با تشکر از نوشته زیبای ایشان،نقدی به یکی از بندهای ذیل نوشته ایشان دارم که در فیلم ???? به طریق اولی تخریب کعبه نمایش داده شده است و کارگردان صهیونیست این فیلم، برای توسعه اسلام هراسی گفته چون ترسیدم تخریب آن را نیاوردم! چرا که در فیلم، نشان می دهد که مسلمانان در اطراف کعبه در حال دعا هستند و بعد نشان می دهد که تمام دنیا و از جمله مسلمانان غرق شدند...